و: دو مثال براي روشن شدن آموختههايم:
مثال اول: اگر ما باشيم و آيهاي مانند: «السّارِقُ و السّارِقَةُ فَاقطَعُوا اَيْديَهُما ـ دستهاي مرد و زن دزد را ببريد1 » ، با يك دزد چه رفتاري خواهيم داشت؟!
بيترديد، اينگونه استنباط خواهيم كرد كه:
الف: دو كلمة "السّارِقُ و السّارِقَةُ" كه يكي براي مرد دزد و ديگري براي زن دزد است، مطلق بوده، و هيچ قيدي ندارند. و شامل ديوانه و عاقل، كوچك و بزرگ، پير و جوان، مجبور و مختار، گرفتار و بيچاره و غير آن، ميشوند.
ب: كلمة "فَاقْطَعُوا ـ ببريد" لفظِ جمع مذكّر حاضر از فعل امر است و دلالت بر وجوب بريدن، بر همة مردان دارد.
ج:اندازة مال ربوده شده نيز قيدي ندارد و مطلق است، و شامل هر نوع سرقتي ميشود، كم باشد يا زياد.
د: زمان دزدي هم در آيه قيد نشده است. پس در هر زماني اتفاق بيفتد فرق نميكند.
هـ: واژة "ايديهما ـ دو دست دزد زن و مرد" نيز مطلق بوده، و شامل هر دو دست تا كتف ميشود.
و: مكان دزدي هم قيدي ندارد، و شامل همة مكانهاي بسته و باز، و خصوصي و عمومي ميشود.
و...
و سپس، با توجّه به اين برداشتها، و با استناد به «حجّيّت ظواهر قرآن»، بر همة مردان واجب ميدانيم كه به حكم اين آيه كه دلالتش هم بسيار واضح به نظر ميرسد، به عنوان مجازات سرقت، هر دو دست هر دزدي را، در هر شرايطي، با هر اندازه مالي كه دزديده، و از هر مكاني و با هر نيّتي كه سرقت كرده، قطع كنند.
دلالت ظاهر اين آيه بر چنين مجازاتي روشن تر از آن است كه نياز به توضيح ديگري داشته باشد. و فهميدن اين دلالت، هيچ نيازي به فقه و فقاهت ندارد. و به قول برخي مفسّران و قرآنپژوهان كه ميگويند: «هر كس ميتواند به فراخور فهم خويش از قرآن چيزي بفهمد و با آن هدايت شود» ظهور آية مذكور در چنين مجازاتي براي هر كس كه كمي از زبان عربي اطّلاع داشته باشد، و يا به ترجمة قرآن مراجعه كند، بسيار آشكار است.
حال اگرسرپرست خانوادهاي، تكّهناني را در سال قحطي، از محيطي باز، بهخاطر تنگدستي و گرسنگي خود و خانوادهاش دزديده و قصد جبران هم داشته باشد، به ناچار، به حكم همين آيه، بر همة مردان لازم است، كه دست اين دزد را قطع كنند، تا امر خدا را اطاعت كرده باشند! زيرا از نگاه ما، استثنايي براي آية فوق در قرآن به چشم نميخورد. در حاليكه علماي فقه، استثناءاتي را براي كيفر دزدي، برشمردهاند.
اين مجازات نادرست، حاصل فهم ناقص و نارساي ما، از ظاهر يك آية قرآن است.
آيا تا كنون آزمودهايد كه دانستههاي ما از اين آيه، با فرمايشات خاندان رسالت عليهم السلام كه مفسّران واقعي كلام اللهاند، چقدر تفاوت دارد؟!
براي توجّه بيشتر، به چند مسألة برگزيده از احكام حدّ سرقت در فقه توجه كنيد:
1 ـ سارق بايد بالغ و عاقل باشد. نه كودك و يا ديوانه.
2 ـ سارق، پدر صاحب مال نباشد.
3 ـ سارق، بردة صاحب مال نباشد.
4 ـ مال در جاي امني نگهداري شود.
5 ـ سرقت، مخفيانه انجام شود، نه به شكل علني و آشكار.
6 ـ آنچه بريده ميشود، چهار انگشت دست راست سارق است2
مثال دوم: شما كه با ترجمه و تفسير قرآن ارتباط داريد، شايد تا كنون ترجمه و تفسير آية شريفة: «فَبشِّرْ عبادِي الّذينَ يَستمِعونَ القولَ فيَتِّبِعُونَ اَحسَنَه3» را خوانده يا شنيده باشيد. بيشتر مترجمان و مفسّران قرآن، بر آنند كه همة افراد بشر، بايد گفتار و انديشههاي پايهگذاران هر مكتب و مذهبي را مورد مطالعه و دقّت قرار داده و پس از تجزيه و تحليل، آنها را با يكديگر مقايسه كرده، از ميان آراء و انديشههاي خوب، پسنديده تر را برگزينند، كه بر چنين بندگاني بشارت باد4 !!
در آنچه مترجمان و مفسّران، از اين آيه برداشت كردهاند، كمي درنگ كنيد؛ آيا «تكليف بمالايطاق5 » نيست؟ نوجواني كه تازه به بلوغ شرعي رسيده، و يا يك فرد متفكّر در جامعة امروز چگونه ميتواند همة اديان و مكاتب بشري را مرور كند، و با چه معيار و ميزاني ميتواند خوبها و سپس بهترينها را انتخاب نمايد؟ آيا ارائة چنين مفهوم نادرستي، با جايزة ويژهاي كه بشارت خداوند است، سبب هدايت مردم شده، يا گمراهيهايي را دامن زدهاست.
اكنون، مضمون كلام عترت را در اين باره مرور ميكنيم، تا تفاوتهاي اساسي و ريشهاي، آشكار گردد:
ابوبصير ميگويد: «از امام صادق عليهالسلام در بارة فرمايش خداوند كه ميفرمايد: "الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه" پرسيدم. امام فرمود: آن، مردي است كه حديث ميشنود و آن گونهكه شنيده، بازگو ميكند. نه بر آن ميافزايد و نه از آن ميكاهد6 ».
تبعيت نيكو در شنيدن، نقل بدون كم و زياد گفتار است، نه بررسي مكاتب و آراي بشري و انتخاب بهترينها!!
بلايي كه جامعه اسلامي هميشه با آن روبرو بوده و هست، تحريف كلام پيشوايان ديني است. اين كار، توسّط سودجوياني انجام ميگرفته و ميگيرد كه گفتار حق را ميشنوند و در بازگو كردنش، تبعيّت احسن نميكنند، و به تحريف كلام حق ميپردازند. و متأسّفانه بايد اعتراف كرد كه تحريفات فراواني از اين دست، در نوشتهها و گفتارهاي علوم قرآني به چشم ميخورد!.
پينوشت:
1 ـ قرآن مجيد، سورة مائده، آية38.
2 ـ براي بررسي و مقايسه، به بحث "كيفر سارق" در كتب فقهي شيعه، مراجعه فرماييد.
3 ـ قرآن مجيد، سورة زمر، آيه18.
4 ـ مفهوم فوق، در بيشتر تفسيرهاي قرآن ذكر شده است.
5 ـ اصلاحي اصولي است، براي موردي كه تكليفي بيش از حد توان بر دوش مكلف گذاشته شود.
6 ـ تفسير نورالثقلين، ج4، ص482: «... عن ابيبصير قال: قلت لأبيعبدالله عليهالسلام: قول الله جلّ ثناؤه: "الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه"؟ قال: هو الرّجل يسمع الحديث، فيحدّث به كما سمعه، لايزيد فيه و لا ينقص منه».
نظرات شما عزیزان: